AzadAndish.ir :. آلن دلون و داستايوفسکي، خالق «بربادرفته» را همراهي مي‌کنند

   English  
صفحه اصلی | آرشیو | پیوندها | خبرنامه | ارسال مطلب | تماس با ما یکشنبه 18 آذر 1403،December 8 ,2024
هفته‌اي که در پيش داريم سالروز تولد و وفات چهره‌هاي بزرگ و سرشناسي از دنياي ادبيات و سينماست.
کد خبر : 631 تاریخ انتشار : 20:54 - 14 آبان 1390 تعداد بازدید : 8440

هفته‌اي که در پيش داريم سالروز تولد و وفات چهره‌هاي بزرگ و سرشناسي از دنياي ادبيات و سينماست.

بازيگري معروف که در کودکي از مدرسه گريزان بود و بعدها به يکي از پرطرفدارترين هنرپيشگان سينما بدل شد، نويسنده‌اي که با نوشتن رمان «جنايت و مکافات»نام خود را در تاريخ ادبيات کلاسيک جهان ثبت کرد، کارگرداني سوري که با شاهکار خود «محمد رسول الله» دين خود را به اسلام ادا کرد و زن نويسنده‌اي که با نوشتن «بربادرفته» اثري تاريخي را در عرصه‌ي ادبيات و سينما بر جاي گذاشت، از شخصيت‌هاي نام‌آور اين هفته هستند.

خبرگزاري دانشجويان ايران گزارشي از وقايع مهم زندگي اين افراد برجسته تهيه کرده است:

مصطفي عقاد، کارگردان فقيد و سرشناس سينماي جهان است که با ساخت فيلم «محمد رسول‌الله» به شهرت فراواني ميان مسلمانان دست يافت، شش سال پيش در يازدهم نوامبر در يک بمب‌گذاري کشته شد. اين کارگردان روز اول جولاي 1930 در آلپو سوريه متولد شد. در اوايل دهه‌ي 50، پدرش پيش از سفر مصطفي به آمريکا براي تحصيل در رشته کارگرداني در دانشگاه کاليفرنيا، يک جلد قرآن و 200 دلار به او داد.

او در دوران تحصيل سه ‌ساله‌اش در دانشگاه کاليفرنيا، با «سام پکينپاه»، ‌کارگردان سرشناس سينما آشنا شد و به‌عنوان شاگرد او مشغول به‌کار شد و در فيلمي که درباره‌ي انقلاب الجزاير بود و البته هرگز به پرده‌ي سينما نرفت با او به عنوان مشاور همراه شد.

در سال 1976، مصطفي عقاد فيلم «محمد رسول‌الله» را ساخت که «آنتوني کويين» و «ايرن پاپاس» همراه بود. از آنجايي که هاليوود با ساخت فيلم‌هايي که اصالتا به اسلام تعلق دارند، مخالفت مي‌کرد، عقاد مجبور شد تا براي تامين هزينه‌ي ساخت فيلم به خارج از آمريکا برود.

براي ساخت «محمد رسول ‌الله» او با روحانيون مسلمان مشورت کرد. او در مصاحبه‌اي که سال 1979 انجام داد، گفت: «هدف از ساخت اين فيلم، از بين بردن اختلاف ميان غرب و جهان‌ اسلام بوده است. من فيلم را ساختم چون يک وظيفه شخصي براي‌ من بود. صرف‌نظر از ارزش‌هاي توليد، اين فيلم تاريخ، درام و کنجکاوي خودش را دارد. من به‌عنوان فرد مسلماني که در غرب زندگي کرده‌ام، احساس کردم که اين وظيفه‌ي من است تا حقيقت را درباره‌ي اسلام بگويم. اسلام ديني است که ميليون‌ها پيرو دارد، اما آشنايي کم از آن موجب تعجب من شده است.»

در سال 1978، مصطفي عقاد اولين سري از فيلم‌هاي «هالووين» را ساخت و به‌شهرت بسياري دست يافت. او در سال 1980 فيلم بعدي‌اش يعني «شير صحرا» را کارگرداني کرد. اين فيلم زندگي «عمر مختار»، رهبر «بدوئين» در مبارزه با ارتش موسوليني را در صحراهاي ليبي به تصوير کشيد.

عقاد در روز يازدهم نوامبر 2005 بر اثر انفجاري که در هتلي در شهر امان، پايتخت اردن روي داد، به شدت مجروح شد و دو روز بعد، در بيمارستان بر اثر شدت جراحات جان خود را از دست داد.

***

اما هشتم نوامبر مصادف با هفتاد و ششمين سالروز تولد آلن دلون، بازيگر فرانسوي است. دلون در سال 1935 در فرانسه و در خانواده‌اي فقير متولد شد. کودکي را با بازيگوشي و شيطنت بسيار پشت سر گذاشت و در دبستان اغلب از مدرسه مي‌گريخت.

آلن در جواني شغل‌هاي متنوع و مختلفي از جمله نويسندگي و فروشندگي در فروشگاه‌ها را تجربه کرد.

اولين حضور او در فيلم «شک» (1957) بود. در ادامه‌ي فعاليت‌هاي بازيگري‌اش در سال 1961 به خاطر ايفاي نقش موفق در فيلم «روکو و برادرانش» (به کارگرداني لوکينو ويسکونتي) نخستين جايزه‌ي بازيگري‌اش را دريافت کرد.

آلن دلون در ادامه حيات هنري‌اش در ايتاليا به ايفاي چندين نقش ديگر پرداخت که از جمله آن‌ها مي‌توان به «پاريس در آتش» (1966)، «پول کثيف» (1971) و «زورو» (1975) اشاره کرد. دلون پس از بازگشت به فرانسه با «ژان گابن» همبازي شد.

از آثار با اهميت او در فرانسه مي‌توان به فيلم «سامورايي» (1967) به کارگرداني «ژان پيرملويل» اشاره کرد که موفقيت عظيمي را برايش به ارمغان آورد.

دلون به خاطر فعاليت‌هاي بازيگري‌اش خيلي زود در کشورهاي مختلف ديگر به چهره‌اي بين‌المللي تبديل شد.

دلون در سال 1981 به تهيه‌کنندگي فيلم‌هاي داستاني روي آورد و نيز فيلم کوتاهي را کارگرداني کرد.

***

نويسنده‌اي که با نوشتن «بربادرفته» اثري ماندگار را در تاريخ ادبيات به ثبت رساند، در 8 نوامبر سال 1900 در آتلانتا در ايلالت جورجيا زاده شد. مارگارت ميچل نويسنده‌ي زن آمريکايي بود که در سال 1937 جايزه‌ي ادبي «پوليتزر» را به خاطر نگارش شاهکار خود به دست آورد.

مارگارت تحصيلات خود را در رشته‌ي پزشکي شروع کرد، اما به علت مرگ مادرش آن‌ را نيمه‌کاره گذاشت و به روزنامه‌نگاري پرداخت. ميچل در سال 1926 شروع به نوشتن رمان «بربادرفته» کرد که سرانجام در سال 1936 چاپ شد و به سرعت به 16 زبان ترجمه شد. بيش از 30 ميليون جلد از اين کتاب فروخته شد.

اين کتاب منبع اصلي فيلم سينمايي معروفي به همين نام است که در سال 1939 توسط «کلارک گيبل» ساخته شد و با بردن 10 جايزه‌ي آکادمي اسکار رکورد کسب اين جوايز معتبر را شکست. تاکنون اقتباس‌هاي نمايشي و سينمايي بسياري از اين اثر ادبي انجام شده است.

***

يازدهم نوامبر روزي است که نام يکي از بزرگترين نويسندگان روس در تقويم ادبي جهان ثبت شده است. داستايوفسکي يکي از سه شخصيت بزرگ ادبيات کشور روسيه است که کمتر کسي در سراسر دنيا پيدا مي‌شود که با رمان‌هاي «ابله»‌، «جنايت و مکافات» و «برادران کارامازوف» او آشنا نباشد. ويژگي منحصربه‌فرد آثار فيودور ميخاييلوويچ داستايوفسکي، روانکاوي و بررسي زواياي رواني شخصيت‌هاي داستان است. سوررئاليست‌ها مانيفست خود را بر اساس نوشته‌هاي داستايوفسکي ارائه کرده‌اند. اکثر داستان‌هاي وي همچون شخصيت خودش سرگذشت مردمي است عصيان‌زده، بيمار و روان‌پريش. داستايوفسکي ابتدا، براي امرار معاش، به کار ترجمه پرداخت، و آثاري چون «اوژني گرانده» اثر «بالزاک» و «دون کارلوس» اثر «شيلر» را ترجمه کرد.

فئودور ميخاييلوويچ فرزند دوم خانواده‌ي داستايوفسکي در 30 اکتبر 1821 به دنيا آمد. پدرش پزشک بود و از اوکراين به مسکو مهاجرت کرد و مادرش دختر يکي از بازرگانان مسکو بود. در 1843 با درجه‌ي افسري از دانشکده‌ي نظامي فارغ‌التحصيل شد و شغلي در اداره‌ي مهندسي وزارت جنگ به دست آورد. تا تابستان 1844 سهم ارث پدري‌اش به دليل ولخرجي‌هاي افراطي به اتمام رسيد.

در زمستان 1844-1845 داستايوفسکي با نوشتن رمان کوتاه «مردم فقير» وارد محافل نويسندگان بزرگ روسي شد و براي خود شهرتي کسب کرد. طي دو سال بعد داستان‌هاي «همزاد»، «آقاي پروخارچين» و «خانم صاحبخانه» را نوشت.

اين نويسنده‌ي روس در سال 1849 توسط پليس مخفي به جرم براندازي دستگير شد. دادگاه نظامي براي او تقاضاي حکم اعدام کرد که در 19 دسامبر مشمول تخفيف شد و به چهار سال زندان و سپس خدمت در لباس سرباز ساده تغيير يافت. در زمان تبعيد و زندان حملات صرع که تا پايان عمر گرفتار آن بود، بر او عارض شد. در 15 فوريه 1854 از زندان بيرون آمد تا دوره‌ي بعدي مجازاتش را در لباس سرباز عادي طي کند. داستايوفسکي سپس به عنوان مأمور خدمت در گردان هفتم پياده نظام سيبري به سميپالاتينسک اعزام شد.

خالق «شب‌هاي سپيد» در فاصله‌ي سال‌هاي 1862- 64 کتاب‌هاي «خاطرات خانه مردگان» و «آزردگان» را به چاپ رساند. داستايوفسکي در سال 1866 «جنايت و مکافات» را نوشت و در اکتبر همان سال رمان «قمارباز» را در 26 روز به اتمام رساند. او کار نگارش «ابله» را در ژانويه‌ي 1869 در فلورانس به پايان رسانيد و «هميشه شوهر» را در پاييز همان سال در درسدن نوشت.

در ژانويه‌ي 1871 نوشتن «جن‌زدگان» را به پايان رسانيد. «برادران کارامازوف» ديگر شاهکار داستايوفسکي، در طول سال‌هاي 1880-79 به تدريج در نشريه‌ي «روسکي وستنيک» منتشر شد. وي در جشن سه روزه‌ي بزرگداشت پوشکين در پي سخنراني‌اش به اوج شهرت و افتخار در زمان حياتش رسيد و سرانجام در اوايل فوريه‌ي سال 1881 در اثر خونريزي ريه درگذشت.

فهرستي از آثار اين نويسنده‌ي بزرگ روس در زير آمده است:

بيچارگان، همزاد، آقاي پروخارچين، خانم صاحبخانه، نازکدل، شب‌هاي سپيد، دزد باشخصيت، درخت کريسمس و ازدواج، پولزونکوف، نيه توچکا، خواب عموجان، دهکده استپانچيکوو، آزردگان و تحقيرشدگان، خاطرات خانه مردگان، يک داستان نفرت‌انگيز، يادداشت‌هاي زيرزميني، کروکوديل، جنايت و مکافات، قمارباز، ابله، هميشه شوهر، جن زدگان، بوبوک، جوان خام، نازنين، ماري دهقان، خطابه پوشکين، دفتر يادداشت روزانه يک نويسنده

***

از ديگر نويسندگان برجسته‌ي متولد اين روزها ايوان تورگينف روسي است که با داستايوفسکي رابطه‌اي نزديک داشت. ايوان سرگئييويچ تورگنيف رمان‌نويس، شاعر و نمايش‌نامه‌نويس روس زاده‌ي نهم نوامبر 1818 استان اريول روسيه بود. او فردي بود که نخستين‌بار توسط او کشورهاي غربي با ادبيات روسي آشنا شدند. آثار او تصويري واقع‌گرايانه و پرعطوفت از دهقانان روس و بررسي تيزبينانه‌اي از طبقه‌ي روشنفکر جامعه‌ي روسيه که در تقلاي سوق دادن کشور به عصري نوين بودند، ارائه مي‌دهد. او در دانشگاه‌هاي مسکو، سن پترزبورگ و برلين در رشته‌هاي ادبيات کلاسيک، ادبيات روس، زبان شناسي و فلسفه تحصيل کرد.

تورگينف در ابتدا با لئو تولستوي و فئودور داستايوفسکي رابطه دوستانه‌اي داشت، اما بعدها اين رابطه به کدورت انجاميد، در حدي که در سال 1973 تولستوي به او پيشنهاد دوئل داد.

***

ترنس استيو مک‌کوئين از ديگر نام‌آوران دنياي سينما بود که در 7 نوامبر سال 1980 به دنيا آمد. اين بازيگر آمريکايي متولد ايالت ايندياناي آمريکا و ملقب به «سلطان خونسردي» بود.

اولين نقش‌آفريني او در فيلم علمي-تخيلي «حباب» بود. در فيلم «بوچ کسيدي» و «ساندنس کيد» قرار بود با «پل نيومن» همبازي شود ولي بخاطر خواستن دستمزد زياد که از عادات او بعد از شهرتش بود از کار کنار رفت. مک‌کوئين در سال‌هاي پاياني زندگيش بدن او در اثر بيماري رنجور شده بود با اين حال در وسترن غيرمعمول «تام هورن» و در فيلم اکشن «شکارچي» که آخرين فيلم او محسوب مي‌شود، در سال 1980 ميلادي بازي کرد.

بيماري او در 22 دسامبر سال 1979، سرطان ريه ناشي از مجاورت با ماده سرطان‌زاي پنبه‌ي نسوز تشخيص داده شد. با توجه به اين‌که او زياد سيگار مي کشيد، اين باعث وخيم شدن بيماري او شد. ولي او اين راز را تا يک ماه قبل از مرگش حفظ کرد. سرانجام استيو مک‌کوئين در 7 نوامبر 1980 در مکزيک درگذشت. جسد او را سوزاندند و خاکستر او را به اقيانوس آرام ريختند.

با بررسي زندگي اين هنرپيشه به مطالب جالبي برخورديم که در زير به برخي از اين نکات اشاره مي‌کنيم:

استيو مک‌کوئين موتورسواري قابل و علاقه‌مند به خودروي سواري بود.

او داراي کمربند مشکي دان 9 کاراته بود. و نزد «بروس لي» جيت کاندو را فرا گرفت.

وي در نظر داشت تا ايفاگر نقش «جان رمبو» در فيلم «اولين خون» باشد که مجال آن را نيافت. دو سال پس از مرگ او «سيلوستر استالونه» اين نقش را بر عهده گرفت.

اگرچه در دهه‌ي 1960 ميلادي بالاترين دستمزد را در هاليوود دريافت مي کرد، همه او را فردي خسيس مي‌دانستند.

در بعضي از فيلم‌ها او 10 عدد ريش‌تراش برقي و چند جين شلوار از تهيه‌کننده طلب مي‌کرد. بعدها معلوم شد که او آن‌ها را به يک دارالتاديب ويژه‌ي پسران اهدا مي‌کرد؛ جايي که خودش چند سالي را در آن گذرانده بود.

از فيلم‌هاي معروف او مي‌توان به «پاپيون»، «نه اينقدر کم»، «هفت دلاور»، «بولت»، «دانه‌هاي شن»، «آسمانخراش جهنمي»، «فرار بزرگ»، «فرار مرگبار» و «شکارچي» اشاره کرد.


***

جان ميلتون، شاعر بزرگ انگليسي و خالق «بهشت گمشده» در 9 دسامبر 1608 ديده به جهان گشود. او مقالات بحث‌برانگيزي درباره‌ي آزادي انتشار، آموزش و حذف سانسور به‌نگارش در‌آورد.

ميلتون بين سال‌هاي 1625 تا 1632 در مدرسه‌ي «سن پل» کمبريج و بعد از آن در دانشگاه «کمبريج» به تحصيل پرداخت. در همين سال‌ها اشعاري به زبانهاي ايتاليايي، لاتين و انگليسي سرود. اين نويسنده‌ي بزرگ ادبيات انگليسي طي سال‌هاي 1641 تا 1660 به تبيين انديشه‌هاي خود در خصوص آزادي بيان، آزادي مذهب و آموزش پرداخت.

وي در سال 1652 بينايي خود را از دست داد و در 8 نوامبر 1674 درگذشت.

***

بازيگري که سينمادوستان سرتاسر جهان هنوز وي را با بازي در «تايتانيک» مي‌شناسد هم از ديگر متولدين اين هفته‌ي ميلادي است. لئوناردو ويلهلم دي‌کاپريو روز 11 نوامبر 1974 در شهر هاليوود در ايالت کاليفرنيا متولد شد. پدرش جورج دي‌کاپريو نويسنده کتاب‌هاي طنز بود و نام او توسط مادرش و به‌خاطر نام «لئوناردو داوينچي» بر او گذاشته شد.

مادر و پدر دي‌کاپريو هنگامي که وي تنها يک سال داشت، از يکديگر جدا شدند و او همراه مادرش در محله فقيرنشيني که به زاغه‌هاي هاليوود معروف بود، زندگي کرد و بزرگ شد.

دي‌کاپريو بازيگري را در پنج سالگي با بازي در مجموعه تلويزيوني «رامپر روم» آغاز کرد، اما به‌علت رفتارش از پروژه اخراج شد و پس از آن تصميم گرفت تا تحصيلات‌اش را به‌طور جدي آغاز کند.

در ابتداي دوران بازيگري مدير برنامه‌هايش به او توصيه کرد که نام لئوناردو غيرانگليسي و خارجي است و بهتر است نام‌اش را به «لني ويليامز» تغيير دهد، اما دي‌کاپريو نپذيرفت و با بازي در فيلم «زندگي بچه» در سال 1993 وارد دنياي سينما شد و در نقش «توبي» در اين فيلم خوش درخشيد.

وي در همان سال با بازي درخشان در نقش يک معلول ذهني در فيلم «گيلبرت گرپ چه مي‌خورد؟» در کنار «جاني دپ» قرار گرفت که نامزدي جايزه‌ي اسکار را در سن 19 سالگي براي وي به‌همراه آورد.

دي‌کاپريو در سال 1996 در نقش «رومئو» در نسخه جديد فيلم «رومئو و ژوليت» بازي کرد که خرس نقره‌اي بهترين بازيگر جشنواره برلين را براي او به‌همراه آورد، اما اوج موفقيت و نقطه‌ي درخشان کارنامه‌ي سينمايي‌ او بازي در فيلم «تايتانيک» (1997) بود که او را تبديل به فوق ‌ستاره‌ي هاليوود کرد.

«تايتانيک» به کارگرداني «جيمز کامرون» نامزد 11 جايزه‌ي اسکار بود که رکورد پرفروش‌ترين فيلم تاريخ سينماي جهان را تا سال گذشته در اختيار داشت.

پس از موفقيت چشم‌گير فيلم «تايتانيک»، او در فيلم «شهرت» وودي آلن بازي کرد و در ادامه نقش‌آفريني ضعيفي در فيلم «ساحل» داشت که نه از نگاه منتقدان و نه از نظر تماشگران راضي‌کننده بود و با شکست تجاري شديدي نيز مواجه شد.

در سال 2002 دي‌کاپريو خود را از دنياي پر زرق و برق هاليوود و عکس‌هاي کليشه‌اي مجلات دور کرد و تمرکزش را بر دو فيلم موفق «اگر مي‌توني منو بگير» به کارگرداني «استيون اسپيلبرگ» و «دار و دسته نيويورکي» به کارگرداني «مارتين اسکورسيزي» قرار داد که هر دو فيلم مورد توجه منتقدين قرار گرفتند.

اين بازيگر 37 ساله پس از آن در فيلم موفق «هوانورد» مارتين اسکورسيزي که بر اساس زندگي واقعي «هاوارد هيوز»، تاجر معروف آمريکايي ساخته شده بود بازي کرد و براي دومين‌بار نامزد جايزه‌ي اسکار بهترين بازيگر نقش اول مرد شد.

دي‌کاپريو در سال 2005 در سومين همکاري خود با اسکورسيزي در فيلم «مردگان» در کنار بازيگران نام‌داري چون «جک نيکلسون»، «آلک بالدوين» و «مت دمون» حضور يافت.

وي خارج از دنياي هاليوود، فعاليت‌هاي زيادي را براي حفظ منابع طبيعي انجام مي‌دهد و هزينه بخشي از کمک‌هاي بيمارستان لس‌آنجلس که ويژه کودکان سرطاني است را برعهده دارد.

 


برچسب:
پیوند مطلب: http://www.azadandish.ir/article.asp?id=631&cat=1


ارسال نظر

نام
ایمیل
سایت/وبلاگ
* نظر
 

   

انتقاد از تقلب برخی ناشران

چرا ناشران مسولیت سانسور را قبول نمی کنند؟

دخالت غیرمتخصص‌ها، طرح جلد را به ابتذال می‌کشاند

چه کسانی به‌ دنبال تاسیس خانه سینمای 2 هستند؟!

کاخ گلستان جهانی شد

چرا کتابفروشی‌ها در مملکت ما در پی هم تعطیل می‌شوند؟

دولت نمی‌تواند لطیفه از چین وارد کند!

53 سال پس از درگذشت خالق «بیگانه»

نگاهی به ممیزی کتاب و چالش‌هایش

یوسا از اهمیت ادبیات می‌گوید

از فيگارو تا جستجو براي زمان از دست رفته

چهار ماه است که مرحوم شده‌ام!

شعر سرودن اضطراب را از بین می‌برد‎

یک نویسنده متن‌های عزا و عروسی را کتاب کرد

سخت‌ترین آثار فرانسوی زبان که نمی‌توان خواند کدام‌ها هستند؟

کتابخانه چخوف طرفدار جمع می کند

13 نکته طلایی از زبان غولهای ادبی در مورد نوشتن

به مناسبت سالروز قتل ميرزاده عشقي

محمد اصفهاني: خودم را خواننده نمي‌دانم!

وقتي کتاب محتوا ندارد شکايت از حق تاليف بي معناست

صفحه اصلی :: آرشیو :: جستجوی پیشرفته :: پیوندها :: تماس با ما :: تبلیغات :: درباره ما  
تمام حقوق محفوظ بوده و استفاده از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است
Copyright© 2008 Azadandish.ir. All rights reserved, Info@Azadandish.ir
تعداد كل آمار بازديدكنندگان: 2486118، تعداد بازديد امروز : 144